آه . . . امروز پس از سالها قلبت را رصد کرده ام!

آری رصد ! قلبت در آسمان بود!

در کنار تمام پاکی ها

اما نمیدانم ! نمیدانم چرا قلبت کم رنگ شده بود . . .

دیگر قلبت همرنگ من نبود ! همرنگ هیچ کس نبود!

شاید بیرنگ شده بود ...

آری عزیز من ،مدتهاست دیگر قلبت همرنگ من نیست . . .

چه خوش خیال بودم...

که همیشه فکر می کردم در قلب تو محکومم...

به حبس

ابد به یک باره جا خوردم ...

وقتی زندان بان به یک باره بر سرم فریاد زد ...

هی ...تو...

آزادی ...

وصدای گام های غریبه ای که به سلول من می آمد

قلبت

دستتو بزار رو قلبت... می بینی این قلب منه که فقط داره برای تو می تپه...

 فقط برای تواگه پیشت نیستم قلبمو گذاشتم پیشت تا با هر ضربان قلبم بهت بگم

همیشه به یادتم و همیشه تو رو در کنارم احساس می کنم.

تا وقتی زنده ام و نفس می کشم دوستت دارم

همیشه منتظر روزیم که دستامو بذارم تو دستای مهربونت... روزی که فقط با تو باشم

و فقط برای تو زندگی کنم.خالصانه و از صمیم قلبم دوستت دارم.

لحظه لحظه ی زندگیمو با یاد تو سر می کنم  و بدون این زندگی رو بی تو نمیخوام.

 

عشق من

معنای من

بگذار یک بار دیگر در قلب تو به دنیا بیایم.

بگذار یک بار دیگر عاشق بشوم و پا برهنه در آسمان راه بروم.

 

ادامه نوشته

از قلب تو تا من یک راه
مستقیم است،
اگر گم شدی از این راه بیا.