آه . . . امروز پس از سالها قلبت را رصد کرده ام!

آری رصد ! قلبت در آسمان بود!

در کنار تمام پاکی ها

اما نمیدانم ! نمیدانم چرا قلبت کم رنگ شده بود . . .

دیگر قلبت همرنگ من نبود ! همرنگ هیچ کس نبود!

شاید بیرنگ شده بود ...

آری عزیز من ،مدتهاست دیگر قلبت همرنگ من نیست . . .

همرنگ

دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند

گفته بودم مردم اینجا بدند

دیدی ای دل ساقه ی جانت شکست

آن عزیزت عهد و پیمانت شکست

 دیدی ای دل در جهان یک یار نیست

هیچکس در زندگی غمخوار نیست

دیدی ای دل حرف من بی جا نبود

از برای عشق اینجا جا نبود

نو بهار عمر را دیدی چه شد؟

زندگی را هیچ فهمیدی چه شد؟

دیدی ای دل دوستی ها بی بهاست

کمترین چیزی که میابی وفاست

ای دل اینجا باید از خود گم شوی

عاقبت همرنگ این مردم شوی............